نویسنده: ابوالفضل حیدری
کتاب شمه ای از فضائل و مناقب امیرالمومنین ع
برخی از سخنان ارزشمند امام (علیه السلام) به ماجرای ناگوار و انحرافی سقیفه مربوط می شود که هنوز جنازه ی رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلّم) بر زمین مانده بود. گروهی اصول مسلم اسلام، مسئله ی امامت را نادیده گرفتند، و تمام وصیت ها و رهنمودهای رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلّم) را بدست فراموشی سپرده، بجای انجام مراسم کفن و دفن بزرگ رهبر آسمانی اسلام، در باغی گرد آمدند و به تعیین خلیفه و زمامدار جامعه ی اسلامی پرداختند و لا اقل حدیث غدیر خم که 60روز قبل در بازگشت از سفر حج در میان 150هزار زائران خانه ی خدا از طرف پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله وسلّم) مطرح شده بود را بیاد نیاوردند، و گویا نبودند و ندیدند
که با نزول پیک وحی الهی رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلّم) در میان آن همه از جمعیت مسئله زمامداری و خلافت مسلمین را به وضوح تشریخ فرمودند، و علی (علیه السلام) را معرفی کردند و تمام 150 هزار حاجی شرکت کننده با علی بعنوان امام و جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلّم) بیعت کردند که در آن میان، سران دست اندرکار شوری سقیفه نیز به پیش شتافتند و دست علی (علیه السلام) را گرفته ضمن بیعت و اعلام وفاداری به آن بزرگوار تبریک ها گفتند، و شعراء حاذق در آن حادثه ی عظیم، شعرها سرودند. پس از حادثه ی انحرافی سقیفه که مسئله ی امامت را فراموش کردند و غاصبانه، رهبری جامعه ی اسلامی و بدون شرائط لازم و معیارهای لازم بدست گرفتند، با مراجعه ی چند گروه و به امام علی (علیه السلام) زمینه ی برخی دیگر از سخنان و خطبه ها و کلمات حکیمانه ی امام را فراهم کردند.
گروه اول دوستان که دچار تعجب و سرگردانی شده بودند و با نگرانی از امام (علیه السلام) می پرسیدند که چه باید کرد؟
گروه دوم افرادی که تحت تأثیر استدلال های کودتاگران قرار گرفته بودند، امام از آن سوال فرمود که استدلال آنها چیست؟ جواب دادند که: سران سقیفه می گویند: ما از درخت رسول خدائیم، فرمود: احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره (به درخت رسالت استدلال کردند اما میوه اش را ضایع نمودند).یعنی اگر رسول خدا (صل الله علیه و آله وسلّم) ملاک بررسی است پس چرا فرمان او را رهنمودهای آن حضرت را، حدیث غدیر و مسئله ی جانشینی آن پیامبر گرامی را، کنار گذاشتند؟ و قبول نمی کنند[1]؟
و از فردی دیگری پرسید استدلال آنها چیست؟ گفت می گویند: ما از اصحاب پیغمبریم. امام (علیه السلام) فرمود: واعجباه اتکون الخلافۀ بالصحابۀ؟ عجبا آیا خلافت مسلمین تنها با هم نشینی با پیغمبر (صل الله علیه و آله وسلّم) ثابت می شود[2]؟.
گروه سوم منافقان و چند چهره های بی تقوی که شعارهای بیهوده می دادند و تلاش می کردند با امام (علیه السلام) به مشاجره و منازعه بپردازند.
امام در رابطه با این گروه، در روز تشکیل شوری سقیفه توضیح می دهد که: « قد قال قائل انک علی هذا الامر یابن ابی طالب لحریص فقلت بل انتم و الله لاحرص و ابعد»، یکی از آنها گفت ای فرزند ابوطالب تو نسبت به خلافت و رهبری حریص می باشی در پاسخش گفتم، بخدا سوگند شما ها با اینکه از پیامبر اسلام دور ترید حریص تر می باشید.
و انما طلبت حقا و انتم تحولون بینی و بینه و تضربون وجهی دونه، من تنها حق خویش را مطالبه می کنم و شما بین من و حق مسلم من « رهبری» حائل می گردید و دست رد به سینه ام می گذارید.
گروه چهارم توطئه گران و سران و پرچمداران شرک که برای گل آلود کردن آب و ایجاد جنگ و تفرقه در میان مسلمین، خود را مطرح می کردند که امام (علیه السلام) با آگاهی سیاسی لازم به افشاگری و نصیحت مردم می پرداخت ماننه خطبه ی 5.