loading...
نورالــــــثقلیـن
کلیپ های پندآموز
">روزه تابستان">داخل تنور شو!">آخوندهای جهنمی!



اهل سنت! ولادت حضرت مهدی
معرفی کتاب صحیح بخاری
مناظره امام رضا ع با ادیان

                                                                                                              سایر کلیپ ها
سامانه نجاح سامانه موسسه
ابوالفضل حیدری بازدید : 641 سه شنبه 05 خرداد 1394 نظرات (0)

نویسنده: ابوالفضل حیدری

عنوان: بررسی تحلیلی بر زندگانی خلیفه دوم

**********

زنای محصنه مغیره بن شعبه که حاکم بصره در زمان خلافت عمر بود با ام جمیل همسر حجاج بن عبید مشهور است، قضیه از این قرار است که مغیره نزدیک های ظهر از دارالاماره خارج می شده و به سراغ ام جمیل می رفته، روزی ابوبکره که همسایه حجاج بن عبید بود با برادرانش (نافع وزیاد و شبل) [1]در غرفه نشسته بودند که ناگهان باد در غرفه هلالیه ام جمیل را باز کرد و نظرشان به درآویخته شدن مغیره با او شد، همگی با هم گفتند که باید بر این کار در نزد خلیفه شهادت دهیم، بعد مغیره خارج شد تا با مردم نماز بگزارد(درحال جنابت).

قضیه طی نامه ای به عمر گزارش داده شد و خلیفه همه را به مدینه احضار کرد، ابتدا سه نفرشان شهادت دادند که مغیره را در حال زنا با ام جمیل دیده اند، وقتی نوبت به زیاد رسید عمر گفت مردی را می بینم که با شهادت خود مردی از مهاجرین را رسوا نمی کند؛ یعنی فهماند که نباید شهادت دهد زیرا با شهادت وی حد زنای محصنه بر مغیره ثابت می شد و این مطلوب جناب عمر نبوده! چرا؟ [2]

زیاد گفت: منظره ای قبیح را دیدم و صدای نفسی بلند را شنیدم، و دیدم که مغیره روی... قرار گرفته است.

عمر گفت: دیدی که یدخله کالمیل فی المکحلة؟



[1] از طرف مادر برادر بوده اند.

[2] معلوم است مغیر از اعضای کودتاچیان در غصب خلافت بود از کسانی بود که به خانه وحی و نبوت آتش انداخت و به دخت نبی جسارت کرد. اول کسی بود که عمر را امیرالمومنین خطاب کرد ؛حال آیا منصفانه است عمر خدمات وی را نادیده بگیرد!!. حدود الهی باید اجرا شود مگر حاکم و قاضی حق دارد طبق میل خود اجرای حدود کند، در روایت داریم که اگر قاضی به حق حکم دهد ولی قطع و یقین نداشته باشد از اهل جهنم است، وحال این که عمر در عمره ای که با مغیره رفته بود با دیدن ام جمیل به مغیره خطاب کرد که این زن را می شناسی؟ این همان زنی است که با وی زنا کردی و من می دانستم که آن چهار شاهد راست می گویند. این سخن خود عمر است که با یقین به ناحق حکم کرد و حدالهی را جاری نساخت. پس چگونه می توان ادعا کرد که عمر اتقانا للرب و اقرأنا لکتاب الله است چگونه می شود عمر زینت اسلام می شود؟؟

 

گفت: نه! دیدم رافعابرجلیهاً ورأیت خصَّتیهِ تتّردان بین فخذیها ...

عمر گفت الله اکبر مغیره برخیز و شهود را حدّ بزن، مغیره برخاست و شهود را هشتاد تازیانه زد... ابوبکره بعد از حد خوردن برخاست گفت: من دوباره شهادت می دهم که مغیره این عمل را انجام داده[1]. عمر خواست دوباره حد بزند ولی علی علیه السلام مانع شد و فرمود: اگر او را حد بزنی من هم برای رفیقت(مغیره) حدّ جاری می کنم[2].

عمر در اجرای حکم خطا نکرد!

چقدر بد است که ابن ابی الحدید خود این جریان را از منابع مختلف نقل می کند و بدتر از آن این که می گوید لکن ما قائل نیستیم که عمر در این جا خطا کرده باشد! زیرا درء حد جایز بود و برای امام مستحب است[3]!

باید بپرسیم آقای ابن ابی الحدید شما امام را چه تعریف می کنی؟منظورت از امام همان ولی الله و وصی رسول الله است؟ یا منظورت کسی است که با رأی عوام الناس بر منصب خلافت تکیه زده؟!

آیا کسی که خود آگاهی جامع از قرآن و سنت ندارد و از ریزه کاری های فقه و روایت چیزی نمی داند می تواند درء حد کند؟ به چه ملاکی؟ مگر کسی را که مردم انتخاب می کنند می تواند در امور شرع مقدس تصرف کند؟ بله زمانی حرف شما درست است که امام را رسول خدا انتخاب کرده و وی را اصلح ترین شخص به امت معرفی کند! شما چگونه ادعا می کنید مقامی را که خدا و رسولش به او نداده بودند و تنها با رأی و کودتای عوام الناس به حکومت رسید؟!

عمر نه تنها نمی توانست درء حد کند بلکه با وجود صحابه های بزرگ و اعلم صلاحیت قضاوت نداشت هرچند حاکم بود؛ منصب قاضی و حاکم جدای از هم است، قاضی باید شخصی باشد که به تمام جهات شریعت از قرآن و سنت و اجماع(به قول اهل سنت) احاطه ی کامل داشته باشد تا حکم واقعی الهی جاری شود، شما خودتان می گویید عمر از سایر صحابه عالم نبود و خود عمر هم گفته بود که زنان نیز از عمر عالم تر هستند با این وجود بهتر نبود این جریان قضاوت به عالم ترین صحابه رجوع داده شود. حاکم هم باید به امور حکومتی مثل تامین لشگر و گرفتن خراج و مالیات نظارت داشته باشد.(هرچند حاکم هم باید تا حدودی به شریعت احاطه داشته باشد تا احکام دین را اجرا کند و الا حکومت حکومت جور می شود).

یک سوال اساسی از عالمان اهل سنت:

شما می گویید عمر درء حد از صحابی رسول الله(a) کرده و سنت رسول الله را به جا آورد؟! چرا جناب عمر درء حد از مغیره کرد بهتر و اولی نبود به جای یک نفر از آن سه نفر درء حد می کرد؟ آیا این سنت رسول الله نیست؟ چه سر و سرّی با مغیره داشته که جانب او راگرفت و دیگر صحابیان را حد زد؟

اگر شخصیت مغیره را مثلاً با ابوبکرة بسنجیم خود عالمان اهل سنت قائلند به این که ابوبکرة از صحابی معروف و فردی عابد و زاهد و باتقوایی بوده[4] و مغیرة بن شعبه ثقفی قبل و بعد از اسلام عادت به زنا کردن داشته، و حتی قرآن نیز فسق وی را بیان کرده ـ کماتقدم ـ! حال جایز است صحابی فاضل و زاهد را بر مغیره مقدم کند؟

در جواب می گویید شاید وی نکاح سر کرده بود! باز هم حد مترتب است. مگر نکاح سر را خود جناب عمر ممنوع نکرده بود پس چرا والی وی با حکم امیر مخالفت کرده؟فرض کنیم که لایدخلها کالمیل آیا این که شاهدچهارم گفت که او و ام جمیل را زیر یک لحاف دیده مرتکب کار حرام و قبیح نشده؟[5] پس چرا یک سیلی هم نخورده؟ علی ای حال نمی توان خطای عمربن خطاب را توجیه کرد زیرا وی کاری کرده که از هر جهت مورد هجمه و ایرادات مخلتف است و این نشانگر بی عدالتی خلیفة ی مسلمین است.



[1]شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید12/ 238.

[2]این جریان در کتب شیعی و سنی به طریق متواتر نقل شده و از جمله جریانات مشهور خلافت عمر است.

 منابع کتب شیعی: 1.ایمان ابیطالب،ص96(سیدفخاربنمعدموسوی) 2.المسترشد فی امامة علی بن ابیطالب،ص526(محمدبن جریربن رستم طبری شیعی)3.الاحتجاج ج3/ 277(طبرسی) و ...

منابع اهل سنت:1.الاغانی14/ 147 ؛ 2.تاریخ طبری4/ 207(حوادٍسال17هـ) 3.تاریخ ابن خلکان2/ 455 ؛ 4.تاریخ کامل ابن اثیر2/ 228.

[3]و إنما قلنا إن عمر لم يخطئ في درء الحد عنه لأن الإمام يستحب له ذلك

[4] أبو بكرة. نفيع بن الحارث بن كلدة الثقفي، و قيل: مسروح، من عبيد الحارث، و أمه سمية، و هو أخو زياد لأمه، تصفه المصادر بأنّه: صحابي معروف بالصلاح و النسك، و انه من فضلاء الصحابة و صالحهم، كثير العبادة، و انما سمي أبو بكرة لأنّه تدلى من حصن الطائف الى النبيّ صلّى اللّه عليه و آله ببكرة حين مناداته بالطائف فاعتقه، روى عنه أبو عثمان النهدي و الأحنف، و الحسن البصري، و كان أولاده اشرافا في البصرة توفى عام 52 ه راجع( أسد الغابة: 38 و 51/ 5 و تهذيب الكمال: 346، و رجال المامقاني: 7/ 3 كنى، و الاعلام: 1109)

[5] فالحد على المغيرة مرتب على كل حال: اما انه زان، او ان نكاحه« نكاح سر»، او انه وجد مع امراة و هو في اقبح مكان و شأنه لم يكن بأقل من الرجل الذي جلد خمسين سوطا لأنّه شوهد مع امراة في لحافها، و لم يشهد عليه انه فعل بها او لامسها بمحرم- كما تقدم الحديث عنه-.- و اقامة الحدّ على الشهود، غير وارد ايضا: لانهم شهدوا عليه بانه في حالة عملية جنسية معها و ان لم يكن ادخل بها، و ان درء الحدّ عن ثلاثة أولى من درء الحدّ عن واحد

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
طلبه و دانشجوی ارشد فقه و حقوق www.aboalfazl.h@gmail.com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظزتان درباره این سایت چیست؟
    صفحات جداگانه
    پیوندها
    قالَ الاِمامُ الْباقِرُ(عليه السلام): عالِمٌ يُنتَفَعُ بِعِلمِهِ اَفضَلُ مِن سَبعينَ اَلف عابِد؛
    دانشمندي كه از علمش سود برند،از هفتاد هزار عابد بهتر است.(بحارالانوار،ج75)

    آمار سایت
  • کل مطالب : 93
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 170
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 424
  • بازدید ماه : 1,196
  • بازدید سال : 7,793
  • بازدید کلی : 66,912
  • دانلود کلیپ طنز سیاسی دکتر سلام
    فرق مسئولین ما با اصحاب امام صادق ع

    راشل کوری_گروه فاطمة الزهرا
    ">